Monday, July 9, 2012

تقلید حرام است،حرمت تقلید در کلام اهل بیت



بسم الله الرحمن الرحیم

چرا تقلید حرام است؟

فقهای گمراه کننده ، برای مردم نا آگاه، دلایلی می آورند ، که داشتن مرجع تقلید و تبعیت بی چون و چرای آنان بر همه واجب است و با آن مردم را فریب داده اند تا جایی که می گویند : اعمال آنها بدون داشتن مرجع تقلید ، نزد خداوند متعال پذیرفته نمی باشد . مردم نیز حکم آنان را بدون تحقیق و تفکر ، در اصول و فروع دین می پذیرند . غافل از کلام خدا و احادیث محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین


اما دلایلی که فقهاء با آن ، مردم ساده و بی خبر از دین خدا را به انحراف کشانده اند را با هم بررسی می کنیم



همانطور که می دانید ، تفسیر و تاویل قرآن را ، طبق نص قرآنی فقط و فقط ، خداوند و راسخون در علم می دانند

هُوَ الّذِيَ أَنزَلَ عَلَیْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مّحْكَمَاتٌ هُنّ أُمّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمّا الّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلّ اللّهُ وَالرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِكُلّ مّنْ عِندِ رَبّنَا وَمَا یَذّكّرُ إِلّأ اُوْلُواْ الالْبَابِ

اوست کسی که کتاب را بر تو نازل کرد . بعضی از آیات آن محکم است که آن ام الکتاب است و بقیه متشابه . اما کسانی که در قلبهای آنان انحراف است ، به دنبال متشابه آن میروند ، زیرا به دنبال فتنه هستند و می خواهند آن را تاویل کنند . و تاویل آن را نمی دانند ، مگر خداوند و راسخون در علم . کسانی که می گویند به آن ایمان داریم ، تمام آن از جانب پروردگار ما می باشد . پس جز صاحبان خرد کسی پند نمی گیرد (آل عمران: 7)



حال ببینیم راسخون در علم چه کسانی هستند . و طبق این آیه ، هر کس جز آنها بخواهد قرآن را تاویل و تفسیر کند ، قلب منحرف دارد و به دنبال فتنه است . بهتر است بگوییم که پا در جای پای ابوحنیفه گذاشته است



امام علی ع فرمود : کجایند کسانى که پنداشتند که راسخون در علم، غیر از ما اهل بیت هستند؟ همانا آنها بر ما دروغ مى بندند و بر ما ستم روا مى دارند . نهج البلاغه، ج 2 ص 27 . خطبه 144



امام باقر ع فرمود : ما راسخون در علم هستیم و ما تاویلش را می دانیم . وسائل الشیعة ج27 ص 198



امام صادق ع فرمود : راسخون در علم امیر المومنین ع و امامان ع از فرزندان ایشان می باشند . اصول کافی ج 1 ص 213 . وسائل الشیعة ج 27 ص 179



پس باید تفسیر و تاویل قرآن را ، فقط از رسول الله ص و اهل بیت ع بگیریم ، نه هیچکس دیگر و نه با عقول ناقص خود آیات کریمه قرآن که ابوحنیفه های این زمان تفسیر به رأی می کنند


پیامبر ص فرمود: کسی که فتوا دهد و ناسخ را از منسوح و محکم را از متشابه نمی شناسد، هم خود هلاک شده و هم دیگران را هلاک نموده است! (أصول الكافي : ج1 : ص43.)


امام کاظم ع فرمود: هر کس به عقل خود، نظر داد، هلاک شد و کسی که کتاب خدا و قول پیامبر ص را رها کند، کافر شده است!( أصول الكافي : ج1 : ص56 )


دلیل نخست فقهای آخر الزمان در خصوص عدم وجوب تفقه در دین از قران:


وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ كَآفّةً فَلَوْلَ نَفَرَ مِن كُلّ فِرْقَةٍ مّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لّیَتَفَقّهُواْ فِی الدّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلّهُمْ یَحْذَرُونَ

مؤمنان نمی توانند همگی کوچ کنند ، پس چرا از هر گروهی ، طایفه ای از آنان کوچ نمیکنند تا در دین آگاهی پیدا کنند ، تا هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را هشدار دهند ، بلکه خودداری کنند. سوره العذاب(التوبة): 122


تفسیر آنان(فقهای آخر الزمان) از این آیه این است که نیاز نیست همه ی مردم به دنبال آگاهی و تفقه در دین خدا بروند و کفایت می کند که عده ای معرفت و شناخت از دین حاصل کنند و بقیه باید از آنان تقلید کنند، حال ببینیم تفسیر اهل بیت ع راجع به این آیه و همچنین گفتار فقهای خائن آخر الزمان ، که مردم را از دین خدا دور کرده و می گویند نیازی نیست همه در دین تحقیق کنند ، چیست؟


على بن أبى حمزه گوید : شنیدم که حضرت صادق ع مى فرمود : در دین آگاهی کسب کنید، زیرا هر که در دین آگاهی پیدا نکند ، مانند صحراگردان است . خداوند در کتابش مى فرماید : تا در دین آگاهی پیدا کنند ، تا هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را هشدار دهند، بلکه خودداری کنند . اصول کافی ج 1 ص 31



یعقوب بن شعیب گوید : به امام صادق ع عرض کردم : چون براى امام حادثه ای اتفاق افتد (وفات نماید) مردم چه کنند ؟ فرمود : قول خداى عزوجل کجاست که مى فرماید : پس چرا از هر گروهی ، طایفه ای از آنان کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند ، تا هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را هشدار دهند ، بلکه خودداری کنند . سفر کنندگان تا زمانی که در طلب هستند معذورند و آنها که در انتظارند ، تا زمان بازگشت یاران خود معذورند. )اصول کافی ج 1 ص 378)



عبد الاعلى گوید : از امام صادق ع راجع به قول عامه پرسیدم که گویند : رسول خدا ص فرموده : هر که بمیرد و امامى نداشته باشد ، به مرگ جاهلیت مرده است . فرمود : درست است به خدا . عرض کردم : امامى وفات کرده و مردى در خراسان است ، و نمی داند وصى او کیست ، همین دورى از امام براى او عذر نیست ؟ فرمود : براى او عذر نیست . همانا چون امامی بمیرد ، وصیش، حجت بر کسانى که در شهر او هستند خواهد بود . و بر کسانی که در شهر امام نیستند ، چون خبر وفات او را شنیدند ، لازم است کوچ کنند ، همانا خداى عزوجل مى فرماید : پس چرا از هر گروهی ، طایفه ای از آنان کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند ، تا هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را هشدار دهند ، بلکه خودداری کنند. (اصول کافی ج 1 ص 378)



محمد بن مسلم گوید : به امام صادق ع عرض کردم : براى مردم رواست که چون امامى بمیرد ، امام بعد از او را نشناسد ؟ فرمود : اما براى اهل این شهر ، یعنى مدینه روا نیست و نسبت به شهرهاى دیگر ، معذوریت آنها به اندازه رسیدنشان است ، همانا خدا مى فرماید : مؤمنان نمی توانند همگی کوچ کنند ، پس چرا از هر گروهی ، طایفه ای از آنان کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند ، تا هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را هشدار دهند ، بلکه خودداری کنند .(اصول کافی ج 1 ص 378)



امام رضا ع فرمود : خداوند می فرماید : از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید و می فرماید: پس چرا از هر گروهی ، طایفه ای از آنان کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند ، تا هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را هشدار دهند . پس همانا که بر شما سؤال کردن و رجوع به ما ، واجب و فریضه می باشد . تفسیر عیاشی ج 2 ص 261 . بصائر الدرجات ص59، بحار الانوار، ج 23 ص 183.


در هیچ کدام از احادیثی که درباره این آیه ذکر شد ، اهل بیت ع نگفتند که برخی دین را یاد بگیرند و بقیه تقلید کنند . بلکه این آیه را درباره وفات حجت خدا و درباره اشخاصی که در شهر حجت خدا نیستند ، تاویل فرمودند . که لازم نیست همه به شهر امام سفر کنند ، تا از صحت خبر وفات حجت آگاهی پیدا کنند . و کفایت می کند که عده از آنها سفر کنند و در هنگام بازگشت به قوم خود ، خبر را بدهند، بلکه در دو حدیث می بینیم که تفقه و دین آموزی را برای همه دستور دادند . همچنین رجوع را به خودشان اهل بیت ع امر فرمودند . نه غیر معصوم



احادیثی که صراحتا مسلمانان را به طلب علم و یادگیری در دین دستور داده اند:



فضل گوید از امام صادق ع شنیدم که مى فرمود : بر شما واجب است که در دین خدا دانشمند شوید و صحراگرد نباشید ، زیرا آنکه در دین خدا دانشمند نشود ، خدا روز قیامت به او توجه نکند و کردارش را پاکیزه نشمارد .(اصول کافی ج 1 ص 31)



رسول خدا ص فرمود : طلب علم بر هر مسلمانى واجب است ، همانا خدا دانشجویان را دوست دارد .(اصول کافی ج 1 ص 30)حضرت صادق ع فرمود : طلب علم واجب است . (اصول کافی ج 1 ص 30)



امیر المؤمنین ع فرمود : اى مردم ، بدانید کمال دین ، طلب علم و عمل بدان است ، بدانید که طلب علم بر شما ، از طلب مال واجب تر است . زیرا مال براى شما قسمت و تضمین شده است . عادلى آن را بین شما قسمت کرده و تضمین نموده و به شما مى رساند . ولى علم نزد اهلش نگهداشته شده و شما مأمورید که آن را از اهلش طلب کنید ، پس آن را بجویید .(اصول کافی ج 1 ص 30)

و طبق این احادیث بسیار روشن ، طلب علم در دین خدا بر تمام مسلمانان واجب است



دلیل دوم فقهای آخر الزمان در خصوص وجوب مراجعه به آنان از قران:




فَسْأَلُواْ أَهْلَ الذّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید، (نحل: 43 و انبیاء: 7)



که پیشوایان گمراهی خود را به عنوان اهل ذکر یا متخصص و کارشناس دین به مردم معرفی کرده اند . با اینکه طبق احادیث اهل بیت ع ، اهل ذکر فقط رسول الله (ص) و اهل بیت (ع) هستند . شاید آنان خود را از اهل بیت ع و امامان معصوم ع می دانند!



امیر المومنین امام علی ع درباره گفتار خداوند عزوجل ، از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید، فرمود : اهل ذکر ما هستیم .( کنز الفوائد ص 162 . بحار الانوار ج 23 ص 186)




امام علی ع فرمود : همانا ذکر رسول الله ص می باشد و ما اهل ایشان هستیم . بحارالانوار ج 23 ص 184



امام باقر ع درباره گفتار خداوند متعال ، از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : رسول الله (ص) و اهل بیت (ع) ایشان همان اهل ذکر هستند و آنها امامان هستند . بصائر الدرجات ص60، بحار الانوار ج 23 ص 179



امام صادق ع درباره آیه ی ، فَسْأَلُواْ أَهْلَ الذّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ، فرمود : ذکر، محمد (ص) است و ما اهل ایشان هستیم و ما سؤال شوندگانیم . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج23 ص 179




امام رضا ع فرمود : خداوند متعال می فرماید : از اهل ذکر بپرسید و ایشان امامان می باشند اگر نمی دانید . پس بر آنها واجب است که از ایشان بپرسند . بصائر الدرجات ص 62، بحار الانوار ج 23 ص 176



امام رضا ع فرمود : خداوند می فرماید : فَسْأَلُواْ أَهْلَ الذّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ و می فرماید: پس چرا از هر گروهی ، طایفه ای از آنان کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند ، تا هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را هشدار دهند . پس همانا که بر شما سؤال کردن و رجوع به ما، واجب و فریضه می باشد . تفسیر العیاشی ج 2 ص 261 . بصائر الدرجات ص 59، بحار الانوار ج 23 ص 183


احادیثی که فقهای گمراه کننده با آنها بر شریعت مردم حکومت می کنند:


حدیث اول


اولین حدیث که فقها به آن استناد می کنند ، در توقیعی (نامه) از امام مهدی ع است ، که در آن ذکر شده : در زمان وقوع حوادث به راویان حدیث ما مراجعه کنید .


که این توقیع را (البته نه مثل این افراد بریده شده و بر حسب هوای نفسشان) مورد بررسی قرار می دهیم:



از اسحاق بن یعقوب که گفت : از محمد بن عثمان عمری (سفیر دوم امام مهدی ع) خواستم که برایم ، جوابی از سوالتی که داشتم ، بیاورد . پس توقیعی به خط مولیمان صاحب الدار ع آورد : ... در زمان وقوع حوادث به راویان حدیث ما مراجعه کنید ، که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم ، و اما محمد بن عثمان عمری ، که خدا از او و پدرش )سفیر اول امام مهدی ع) که قبل از او بود راضی باشد ، که همانا او امین من است و امر او امر من است ... و اما خمس که من آن را تا زمان ظهور امرمان ، بر شیعیانمان مباح کردم ، و آن را بر ایشان حلال کردم ، تا ولادت آنان پاکیزه باشد و ناپاک به دنیا نیایند .الغیبة - الطوسی ص 290 . کمال الدین ص 483



در این توقیع ، می بینیم که امام رجوع را به راویان حدیث ایشان را امر فرمود، همان کسانی که امر ایشان، امر امام مهدی ع می باشد، سفرای امام ع ، در غیبت صغری می باشند . زیرا امام ع بعد از امر به رجوع به راویان حدیث ایشان ، سریعا به افراد خاص یعنی سفیر دوم و سفیر اول اشاره فرمودند و امر آنها را امر خودشان برشمردند نه هر کسی که حدیث روایت کند! چون احادیث امام مهدی ع را سفرای ایشان ، که با امام ع ارتباط داشتند و احادیث را از ایشان می گرفتند برای ما می آوردند و همانطور که واضح است ، سفرا از خودشان امری نمی کردند ، بلکه امر امام ع را به مردم می رساندند



حتی اگر بخواهیم رجوع به رویان احادیث را برای زمان غیبت تامه (کبری) نیز بدانیم ، که فرض محال است ، زیرا توقیع روشن است که مربوط به سفرای امام ع می باشد ، اما امام ع فرمود راوی حدیث . و نفرمود که کسی از خود حکمی در مسأله ای صادر کند . بلکه در مسأله ای که به ایشان برده می شود، حدیثی درباره آن موضوع از اهل بیت ع نقل کنند ، تا آن شخص از حدیث، حکم خود را بگیرد . یعنی از امام معصوم و حجت خدا .


هیچکدام از سفرا نیز از خود حکمی ندادند و همیشه حکم را از امام مهدی ع می گرفتند و به مردم می دادند، اما مسئله ی جالبی که در همین توقیع دیده می شود ، که فقهای این زمان از آن به مردم چیزی نمی گویند ، این است که امام مهدی ع ، خمس را تا وقت ظهور امر ایشان مباح کردند در صورتی که این مراجع ، مردم را به پرداخت خمس امام ع به ایشان فرا می خوانند و به مردم می گویند که پرداخت خمسی که امام مهدی ع آن را بر مردم مباح و حلال کرده، واجب است . یعنی مخالف دستور امام مهدی ع

حدیث دوم


به حدیثی اشاره می کنند که امام حسن عسکری ع بر حسب گمان آنها، امر به تقلید از فقها فرموده و آن را واجب کرده است .



فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ.

پس اگر در میان فقیهان کسی بود که بازدارنده ی نفسش و حافظ بر دینش و مخالف هوا و هوسش و مطیع امر مولیش باشد ، عوام «می توانند» از او تقلید کنند



حال این دلیل ایشان را مورد بررسی قرار می دهیم



امام حسن عسکری ع فرمود : امام صادق ع فرمود : بین عوام ما و علمای ما و عوام یهود و علمای یهود ، از جهتی شباهت و از جهتی فرق است . اما شباهت آنها اینکه همانا خداوند عوام ما را به خاطر تقلید از علمایشان مذمت فرموده ، همانطور که عوام آنها را مذمت فرموده است ... پس اگر کسی از فقهاء ، بازدارنده ی نفسش و حافظ بر دینش و مخالف هوا و هوسش و مطیع امر مولیش بود ، پس اگر عوام بخواهند ، می توانند تقلیدش کنند . الاحتجاج ج 2 ص 263


چگونه ممکن است که امام حسن عسکری ع از امام صادق ع حدیثی نقل می کنند، که امام صادق ع فرموده است که خداوند مذمت مقلدان فرموده ، چه یهودی چه مسلمان . اما امام حسن عسکری ع در ادامه بعد از ذکر این حدیث ، که خود از امام صادق ع نقل فرموده ، تقلید را اجازه داده است ؟ آیا در حدیث دست برده شده ؟



بر فرض محال هم که امام حسن عسکری ع نیز اجازه تقلید داده باشد . حدیث می گوید که «فللعوام» یعنی اگر عوام بخواهند . یعنی اختیاری است . و نه این که «علی العوام» که معنای آن چنین باشد که عوام باید تقلیدش کنند . در صورتی که فقهای گمراهی می گویند ، باید تقلید کنند و گرنه اعمال عبادی آنها پذیرفته نخواهد شد!



تازه چه کسی جز خدا یا حجت معصوم ، می داند که دیگری در آشکار و پنهان این خصوصیات را دارد یا خیر؟ آیا این مردم ، مراجع خود را شب و روز مراقبت کرده اند و در خلوت های آنها نیز حضور داشتند . تا این خصوصیات را بر ایشان تطبیق دهند ؟

حدیث سوم

دلیل دیگری که پیشوایان گمراهی برای مردم بی اطلاع از احادیث اهل بیت ع می آورند، حدیثی البته باز هم بریده شده از امام صادق ع است ، که امام صادق ع فرموده اند: کسانی که حدیث ما را روایت کند و در حلل و حرام ما نظر افکند و احکام ما را بفهمد، باید به حکم او راضى شوند ، همانا من او را حاکم شما قرار دادم . اگر طبق دستور ما حکم داد و یکى از آنها از او نپذیرفت ، همانا حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است، و آنکه ما را رد کند خدا را رد کرده ، و این در مرز شرک به خدا است


اما ابتدا حدیث را کامل بخوانیم

عمر بن حنظله گوید : از امام صادق ع پرسیدم : دو نفر از ما ، راجع به وام یا میراثى نزاع دارند و نزد سلطان و قاضیان وقت به محاکمه مى روند ، این عمل جایز است ؟ فرمود: کسی که در موضوعى حق یا باطل نزد آنها به محاکمه رود ، چنان است که نزد طاغوت به محاکمه رفته باشد ، و آنچه او برایش حکم کند ، اگر چه حق مسلم باشد ، چنان است که مال حرامى را مى گیرد ، زیرا آن را به حکم طاغوت گرفته است ، در صورتى که خدا امر فرموده است به او کافر باشند . خداى تعالى فرماید : یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاكَمُوا إِلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَكْفُرُوا بِهِ . مى خواهند به طاغوت محاکمه برند ، در حالى که به آنها امر شده است که به او کافر شوند . النساء: 60 . عرض کردم : پس چه کنند ؟ فرمود : نظر کنند به شخصى که از خود شماست . کسانی که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر افکند و احکام ما را بفهمند ، به حکمیت او راضى شوند . همانا من او را حاکم شما قرار دادم ، اگر طبق دستور ما حکم داد و یکى از آنها از او نپذیرفت، همانا حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است ، و آنکه ما را رد کند خدا را رد کرده ، و این در مرز شرک به خدا است . اصول کافی ج 1 ص 67

این حاکم ، حاکم مملکت و کشور ، یا حاکمی که احکام شرعی صادر کند ، یا حاکمی که باید در همه امور مطیع او باشیم ، نیست . بلکه حاکم به معنای قاضی یا حکم یا داور ، آن هم به اقتضای حدیث اهل بیت ع می باشد

استنباط احکام با عقل

می دانیم که یکی از منابعی که مراجع تقلید ، احکام را توسط آن استنباط می کنند، «عقل» است . البته عقول ناقصه ی ایشان . حال ببینیم نظر قرآن و اهل بیت ع درباره ی عقل انسان غیر معصوم ، و رابطه ی آن با دین خدا چیست؟ آیا عقول ما که معصوم نیستیم به اندازه ای هست ، که هر خیری را ، خیر ببینیم و هر شری را ، شر ببینیم؟

وَ عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لّكُمْ وَ عَسَى أَن تُحِبّواْ شَیْئًا وَ هُوَ شَرّ لّكُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
و شاید از چیزی اکراه داشته باشید و آن برای شما خیر باشد ، و شاید چیزی را دوست بدارید که برای شما شر باشد . و خدا می داند و شما نمی دانید. (البقرة: 216)


امام زین العابدین ع فرمود : همانا دین خدای عزوجل ، با عقلهای ناقص و آراء و نظرات باطل ، و قیاس های فاسد ، بدست نمی آید . بدست نمی آید مگر با تسلیم . پس هر کس تسلیم ما شد ، به سلامت رسید ، و هر کس به ما اقتدا کرد ، هدایت یافت ، و هر کس به قیاس و یا رأی و نظر خود پرداخت ، هلک شد . و هر کس که اگر ما چیزی بگوییم یا حکمی کنیم ، در درون خود نسبت به آن حرج و انکار ورزد ، به کسی که سبع المثانی و قرآن را نازل کرده کافر شده است ، در حالی که خودش هم نمی داند . کمال الدین ص 324، مستدرک الوسائل ج 17 ص 262 . بحار الانوار ج 2 ص 303


ابو بصیر گوید : به امام صادق ع عرض کردم : مطالبى براى ما پیش مى آید که حکمش را از قرآن و سنت نمى فهمیم ، پس آیا خود رأیی دهیم ؟ فرمود : نه ، زیرا اگر رای تو درست باشد، پاداشی ندارى ، و اگر خطا کنى بر خدا دروغ بسته اى . اصول کافی ج 1 ص 56



استنباط احکام از طریق اجماع


یعنی در حکمی که نه در قرآن آمده است و نه در احادیث ، به رأی اکثریت عالمان عمل شود . یعنی علما با هر روشی (قیاس یا عقل) حکمی صادر کنند ، یا بهتر است بگوییم بدعت گذاری کنند ، و مردم نیز از بدعت آنها تبعیت کنند


در مطالب گذشته ، روشن شده است که این امر نیز باطل است و نیازی به توضیح بیشتر نیست . فقط خطبه ای از امیر المومنین ع ما را کفایت می کند


امام علی ع فرمود : در حکمى از احکام ، به نزد یکى از ایشان مسئله اى مى آید ، به رأی خود حکمى مى دهد . سپس ، آن مسئله را عینا نزد دیگرى مى برند ، به خلاف رأی پیشین رأیی مى دهد . سپس قاضیان ، آن مسئله را به نزد رهبرى که آنها را به شغل قضا برگماشته مى برند و او آراء همه ایشان را صواب مى شمارد . خدایشان یکى است و پیامبرشان یکى است و کتابشان یکى . آیا خداى سبحان آنان را به اختلاف فرمان داده ، و اکنون از او فرمان مى برند ، یا آنان را از اختلاف نهى کرده ، و اکنون عصیان مى ورزند؟ آیا خداوند دینى ناقص فرستاده ، و از آنها براى کامل کردنش یارى خواسته ، یا در آوردن دین ، با خدا شریک بوده اند ، و اکنون بر آنهاست که رأی دهند و بر خداست که به رأیشان راضى شود ؟ نهج البلاغه ج 1 ص 54 . کلام (خطبه) 18


نتیجه

با حدیثی از امام صادق ع نتیجه گیری می کنیم


ابوبصیر گوید از امام صادق ع در باره آیه : اتّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابا مِنْ دُونِ اللّهِ . علما و راهبان خویش را پروردگار خود گرفتند نه خدا را (سوره توبه: 31) ، پرسیدم . فرمود : بخدا سوگند که علما و راهبان مردم را به عبادت خویش نخواندند ، و اگر هم مى خواندند آنها نمى پذیرفتند ، ولیکن حرام خدا را براى آنها حلال ، و حلالش را برای آنها حرام کردند ، بنابراین آنها ندانسته و نفهمیده ، عبادت ایشان کردند . اصول کافی ج 1 ص 53


ای مردم دست از عبادت بتهایی (مراجع تقلید) که غیر از خداوند ، البته ندانسته و نفهمیده می پرستید ، بردارید . که آنان را شریکانی برای حکم خدا قرار داده اید . زیرا قرآن و اهل بیت ع یعنی ثقلینی که رسول خدا ص سفارش آنها را به ما کرده است ، ما را به شدت از این کار نهی می کنند


و الحمد لله رب العالمین


و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا

No comments:

Post a Comment