Monday, July 9, 2012

افشای بدعت علم رجال

در آخر الزمان، مطابق نصوص دینی متواتر، فقهای بی عمل برای بازی با دین خدا برخی از احکام الهی را برای تطبیق دین با هواهای نفسانی خودشان تغییر می دهند...

بدعت به اموری گفته می شود که فقهاء با نظر شخصی خودشان اختراع کرده و سفیهانه آن را به نام دین خدا به مردم عوام و بی اطلاع عرضه می نماید، اموری که در کلام خدا و کلام اهل بیت ع هرگز مستمسکی برای استناد نداشته و با این کار خودشان، با دین خدا بازی می کنند

از جمله این بدعتها، بدعت علم رجال برای روش تشخیص احادیث صحیح از غیر صحیح می باشد، که البته این روش تنها ابزاری برای سفسطه و ردّ احادیث اهل بیت ع است که مطابق با امیال و هواهای نفسانی آنها نیست

چه آنکه اصولا پس از گذشت بیش از هزار سال از تاریخ نشر کتب اصلی شیعه، هنوز جعلی بودن حتی یک روایت در کل کتب شیعه اثبات نشده است و دلیل این بازیها با دین خدا، صرفا باز کردن دکان و دعوی تخصص در دین خدا! و دلسوزی نسبت به آن بیش از اهل بیت ع! بوده که بطلان آن نیاز به شرح و توضیح بیشتری ندارد....

قابل ذکر آنکه نان فقهای بی عمل آخرالزمان از همین بـــــدعتها پخته می شود!

با همین بدعتها، روایت توقیع خمسی را که امام مهدی ع بر شیعیان در طول دوران غیبت خویش حلال شمرده اند، بی اعتبار کرده!!، سپس آنها همان خمس حلال را واجب کرده و سخاوتمندانه! با تصرف غیر مشروع در مال امام مهدی ع! از آن ارتزاق می کنند....(تفصیل این بدعت بزرگتر در مقاله خمس روی صفحه حقیر ذکر شده است)

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1874642046102&set=a.1376206545526.47267.1842726856&type=1&relevant_count=1

(آری خمس در دوران غیبت مطابق دستور امام مهدی ع بر شیعیان حلال بوده، و فقهای آخرالزمان برای سوء استفاده شخصی از خمس، خودشان آن را واجب کرده اند)

اجازه فرمائید قبل از نقد بدعت رجال، تعریفی از آن را خدمت دوستان عزیز عرض کنیم، سپس بطلان آن را به وضوح روشن کنیم

تعريف علم الرجال :

لعل أحسن التعاريف التي عرّف بها علم الرجال ما ذكره المولى علي كني في حاشية توضيح المقال قال : هو ( ما يبحث فيه عن أحوال الراوي من حيث اتصافه بشرائط قبول الخبر و عدمه ) وجيزة في علم الرجال للمشكيني : الهامش ص18

بهترین تعریف از علم رجال اینست که آنچه که علم رجال عبارت است آنچه در مورد روایت کننده حدیث از حیث توصیف او برای قبول یا رد خبر بحث می کند

و این یعنی آن که خبری را که می شنویم به روایت کننده آن استناد نموده و بر اساس آن، آن خبر را قبول یا رد کنیم، در این صورت اگر راوی حدیث، فردی مورد اطمینان بود، آن را پذیرفته و در غیر این صورت، چنانچه او را نشناختیم یا حتی او را فردی فاسق یافتیم، روایات او را قبول نکنیم!

حال متوجه می شویم خبر یا حدیثی را که فرد فاسقی برای ما آورده مطابق این بدعت باید رها کنیم و اصلا حق درایة الحدیث و بررسی محتوایی حدیث را نداریم!

آیا مطابق دستور قران و نص صریح اهل بیت ع باید خبری را که راوی آن را نمی شناسیم ، رها کنیم؟؟؟!! پاسخ این پرسش را با نصوص قرانی و روائی تقدیم می کنیم...

پاسخ قرانی که کاملا نهی از انکار خبر فاسق است ، چرا که به ما می گوید اگر خبری را فردی فاسق برای شما اورد، و در محتوای آن تحقیق و تبین نکنید، پشیمان می شوید !

{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَـــــــــــاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ }الحجرات،6

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!

در خصوص استناد به بدعت رجال در صحت و سقم یک روایت، قطعا چنین امری مصداق بارز تبعیت از ظن و گمان است و چنین امری یقینا افاده حقیقت نمی کند، بنابراین درباره حدیث شناسی ابتدا ادعای دوستان تابع رجال که گمان می کنند اگر یک راوی ثقه باشد (که در خود کتب رجال اختلاف هست در مورد اشخاص ثابت) او را در حد معصوم می دانند . زیرا بار ها تکرار شده که اگر راوی ثقه نباشد، روایت از کجا شناخته می شود که از امام است
و این امر مصداق بارز این آیه از قران است:
إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى (23)نجم

اينها فقط نامهايى است كه شما و پدرانتان بر آنها گذاشته ايد (نامهايى بى محتوا و اسمهايى بى مسمّى)، و هرگز خداوند دليل و حجتى بر آن نازل نكرده آنان فقط از گمانهاى بى اساس و هواى نفس پيروى مى كنند در حالى كه هدايت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است!

مشکل اینجاست که عزیزان بدعتی رجال، آنقدر در بدعتشان غرق شده اند که فکر می کنند اهل بیت ع هیچ راهی برای شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح ارائه نکرده اند و با وجود این جهل عظیم، به عقل صغیر خود متوسل شده، می خواهند راهی برای این مساله پیدا کنند

گویی آیه اکمال دین و اتمام نعمت به گوششان نرسیده ، و اگر رسیده آن را مرتبط با ولایت آل محمد ص نمی دانند ، و اگر می دانند به محمد و آل محمد ص شک دارند که برای هر مساله ای در دین ما را با کلام گهربارشان غنی ساخته اند . و این تفکرات تهمت عظیمی به خداوند عز و جل است و تعالی الله علوا کبیرا

ضمن اینکه بدعت رجال تنها ابزار سفسطه دوستان رجالی شده است چون تاکنون در طول بیش از هزار سال از تاریخ کتب تشیع، جعلی بودن حتی یک روایت در تمامی کتب شیعه اثبات نشده است!

فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً (65)نساء

به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند و كاملا تسليم باشند!

قال الإمام الصادق (ع) : حاجوا الناس بكلامي فان حجوكم فأنا المحجوج. - تصحيح الاعتقاد للمفيد
امام صادق ع فرمود: با مردم با کلام من احتجاج کنید پس اگر آنها شما را انکار کردند، پس مرا انکار کرده اند

نخست آنکه اهل بیت ع به شدت شیعیان را از انکار حدیث بر حذر داشته اند

عن سفيان بن السمط قال قلت لأبي عبد الله (ع) جعلت فداك يأتينا الرجل من قبلكم يعرف بالكذب فيحدث بالحديث فنستبشعه فقال أبو عبد الله (ع) يقول لك إني قلت الليل انه نهار و النهار انه ليل قلت لا قال فان قال لك هذا إني قلته فلا تكذب به فانك إنما تكذبني ) مختصر بصائر الدرجات للحسن بن سليمان الحلي ص 76 وفي طبعة أخرى ص 234 / البحار ج2 ص211، البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص: 860


به امام صادق (ع) گفتم : فدایتان شوم ، شخصی از نزد شما می آید که به کذب و دروغ گویی معروف است و از شما حدیث روایت می کند و ما نسبت به او اکراه داریم . پس امام صادق (ع) فرمود : آیا می گوید که من گفته ام شب روز است و یا روز شب است ؟ گفتم : خیر . فرمود : حتی اگر گفت که من آن را گفته ام ، آن را تکذیب نکن که اگر تکذیب کنی بدرستی که مرا تکذیب کرده ای!

عن النبي صلى الله عليه وآله: ( من رد حديثا بـــلغه عني فأنا مخاصمه يوم القيامة، فإذا بلغكم عني حديث لم تعرفوه فقولوا: الله أعلم ) بحار الأنوار ج 2 ص 21، منية المريد، ص: 372، بنادر البحار (ترجمه و شرح خلاصه كتاب العقل و العلم و الجهل)، متنعربى، ص: 305


پیامبر ص فرمود: هر کسی حدیثی از من را که به او برسد، انکار کند، پس من دشمن او در روز قیامت خواهم بود، پس اگر حدیثی از من بدست شما رسید که آن را نمی شناختید، پس بگوئید : الله اعلم


عن أبي جعفر عليه السلام قال: ( يا جابر ......... إذا ورد عليك يا جابر شيء من أمرنا فلان له قلبك فاحمد الله، وإن أنكرته فرده إلينا أهل البيت، ولا تقل: كيف جاء هذا ؟ و كيف كان وكيف هو ؟ فإن هذا و الله الشــــــــرك بالله العظيم ) بحار الأنوار ج 2 ص 20، اختيار معرفة الرجال - الشيخ الطوسي - ج ٢ - الصفحة ٤٣٩.
.
امام باقر ع فرمود: ای جابر هنگامی که چیزی از امر ما به تو رسید که قلب تو آن را پذیرفت، پس حمد خدای را بجای آور، و اگر آن را نذیرفت، پس آن را به سوی ما اهل بیت ع برگردان و نگو این چگونه ممکن است و چطور آمده و او چطور و... پس والله قسم که این سخنان شرک به خدای عظیم است!

بله، حضرت با جدیت فرموده هر چه را هم نفهمیدید انکار نکنید! وتنها خود اهل بیت ع می توانند آنرا مشخص کنند ولا غیر


عن أبي الحسن (ع) انه كتب إليه في رسالة: ( ... ولا تقل لما بلغك عنا أو نسب إلينا هذا باطل و ان كنت تعرفه خلافه فانك لا تدري لم قلنا وعلى أي وجه وصفة ) الكافي ج8 ص25/ البحار ج2 ص209.
حضرت ابوالحسن ع فرمود: و چیزی که از ما به دست تو می رسد، یا حتی به ما منسوب می شود را هرگز مگو که باطل است حتی اگر خلاف آن را بدانی(از روایت محکم)، پس همانا تو چه می دانی که ما برای چه آن را گفته ایم و بر چه وجه و صفتی آن را بیان کرده ایم

عن أبي بصير، عن أبي جعفر (ع) أو عن أبي عبد الله (ع) قال: لا تكذبوا الحديث إذا أتاكم به مرجئي و لا قدري ولا حروري ينسبه إلينا فانكم لا تدرون لعله شيء من الحق فيكذب الله فوق عرشه، المحاسن لأحمد بن محمد بن خالد البرقى ج 1 ص 230/ علل الشرائع ج2 ص395.
امام باقر ع فرمود: احادیث را تکذیب نکنید حتی اگر مرجئی یا قدری یا حروری(فرقه های ناصبی و غیر شیعه) آن را به ما نسبت دهد . زیرا شما نمی دانید ، شاید که در آن چیزی از حق باشد و شما با این کارتان خداوند را بر فوق عرشش تکذیب می کنید

و احادیث در بر حذر داشتن شیعیان از انکار روایات اهل بیت بسیار زیاد و در حد متواتر است....


اما حدیث شناسی در منهج شیعیان حقیقی

اگر حدیثی به آنها برسد که منسوب به محمد و آل محمد ص باشد ، (حال هر کس آن را روایت کرده باشد) ، آن را به قرآن ارجاع می دهند . اگر موافق قرآن بود آن را می گیرند و اگر مخالف قرآن بود از آن استفاده نمی کنند . دیگر مهم نیست چه کسی آن را نقل کرده است . ثقه هست یا غیر ثقه (که تشخیص این امر خود بسیار دشوار بلکه شاید از خود معصوم نیز بر نیاید . همانطور که حضرت موسی ع هفتاد نفر را ثقه می دانست و به میعاد برد و همه مرتد شدند)

از معصومین هم در مورد اینکه به محتوای سخن نگاه کنید نه گوینده آن بسیار شنیده ایم

انظر الی ماقال و لا تنظر الی من قال ـ غررالحکم فصل 30 حدیث 11


ان الحق و الباطل لایعرفان باقدار الرجال، اعرف الحق تعرف اهله، اعرف الباطل تعرف اهله.شرح نهج البلاغه ابن حدید

مولا علی ع فرمود: همانا حق و باطل به قدر و منزلت مردان شناخته نمی شود، (که مثلا فلان کلام چون از فلان مرجع است پس حق است)، ابتدا حق را بشناس، اهل آن را خواهی شناخت، باطل را بشناس، اهل آن را خواهی شناخت

و دیگر اینکه در قرآن آمده است

يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فىِ شُىْءٍ فَـــــــــرُدُّوهُ إِلـــــــىَ اللَّــــــــــهِ وَ الرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ ذَالِكَ خَيرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً(59)نساء
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد، اين بهتر و نيكفرجامتر است.

حال ما در نحوه شناخت احادیث صحیح از غیر صحیح اختلاف داریم، پس باید آن را به خدا و رسول ص ارجاع دهیم

عن ابن أبي يعفور قال سألت أبا عبد الله (ع) عن اختلاف الحديث يرويه من نثق به و منهم من لا نثق به ، قال : إذا ورد عليكم حديث فوجدتم له شاهداً من كتاب الله عز وجل أو من قول رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم ) وإلا فالذي جاءكم به أولى به ) تفسير البرهان ج1 ص72، اصول کافي ج 1 ص 88 باب اخذ بقول پيامبر (ص)


ابن ابي يعفور گويد از امام صادق (ع) پرسيدم در باره اختلاف حديث که آنرا روايت کند کسيکه به او اعتماد داريم و کسي که به او اعتماد نداريم، فرمود: چون حديثي بشما رسيد و از قرآن يا قول پيغمبر(ص) گواهي بر آن يافتيد، اخذش کنيد و گرنه براي آورنده اش سزاوارتر است .


قال الإمام الصادق (ع) لمحمد بن مسلم : ( يا محمد ما جائك في رواية من بر أو فاجر يــــــــوافق القــــــــــرآن فخـــــذ به ، و ما جائك في رواية من بر أو فاجر يخالف القرآن فلا تأخذ به )

البرهان ج1 ص73 .المجلسي - بحار الأنوار - الجزء : ( 2 ) - رقم الصفحة : ( 244)، تفسير العياشي، ج1، ص: 8، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج17، ص: 305


امام صادق ع به محمد بن مسلم فرمود: ای محمد، هر روایتی که به تو از نیکوکار یا فرد بدکاری موافق کتاب خدا بود، آن را بپذیر و هر روایتی که از فرد نیکوکار یا فاجری مخالف قران به دست تو رسید، آن را رها کن

و روایات در این خصوص بسیار زیاد بوده و در حد متواتر در کتب شیعه نقل شده است

جالب است که اهل سنت نیز دقیقا همین معیار را از پیامبر خدا ص نقل کرده اند و این روش در کتب فریقین موجود است


در هامش عوالی اللئالی 1/68 از پیامبر ص چنین آمده :

" اذا حدثتم بحدیث فاعرضوه علی کتاب الله فان وافقه والا فاضربوا به علی الحائط "

یا این حدیث نبوی ص " فما وافق کتاب الله فانا قلته وما لم یوافق کتاب الله فلم اقله "

الماثور عن رسول الله ص انه قال : اذا روی لکم عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله فان وافقه فاقبلوه و الا فردوه" ( المسائل الفقهیه – سید شرف الدین ص90)

No comments:

Post a Comment